File
۳۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

هر کی جای خود

| پنجشنبه ۲۹ تیر ۹۶ ( ۵ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

سلام یاد گرفتم هیچکسو انداز خوانوادم دوست نداشته باشم
من پسر عمم ایمانو مثل دادشم دوست داشتم جلوش خیلی راحت بودم رازامونو بهم می گفتیم وقتی هم به سن تکلیف رسید من جلوش حجاب نگرفتم گفتم ایمان داداشمه
و واقعا هم بود (البته من اینطور فکر میکردم)
دیروز بادختر داییم رفتیم خونه مامان جونم مهمون داشتیم یکی از دوستای خانوادیگیمون بدن خاله الهام با دوتا پسراش یکی شون4 سالش بودیکیشون 15 سالش
خلاصه بزرگه اسمش بنیامینه 
منو بنیامین بپچگیمون همش باهم بودیم ولی یه ذره که بزرگتر شدیم به مشکل برخوردیم حالا بمانر
ایمان و بنیامین باهم افتاده بودن  بنیامین که اومد من روسرس سرم کردم بعد ایمان گفت چرا جلوی من سرت نمیکنی گفتم منو تو همشیره ایم گفت بیامین هم از بچگی باهاش بودی پس نباید سرت کنی بعدم کی گفته ما هم شیره ایم
اقا خلاصه من از دستش حسابی ناراحت شدم رفتم شالمو سرم کردم
ایمان گفت سارا بیا مچ بندازیم ببینم کی قوی تره
منم بهش گفتم تو نامحرمی من باهات مچ نمیندازم
از این به بعد ایما فقط پسر عممه نه داداشم همین
مرسی اهangry 

ادامه‌ی نویسه ...

ماکان بند

| پنجشنبه ۲۹ تیر ۹۶ ( ۱ دیدگاه ) ( ۱ لایک )




ادامه‌ی نویسه ...

اتاق

| سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ ( ۵ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

هیجامثل خونه ادمِ نمیشه این جمله رو مطمِنن زیاد شنیدید

قبلنا من از خونه فراری بودم خونه هرکی مهمونی میرفتیم شبش گریههههه که من میخوام ینجا بمونم

ولی الان کاملا برعکسه هرجا برم شب باید تو خونه توی اتاق خودم روی تخت خودم باشم

منو اتاقم خیلی باهم رفیقیم وقتی من بیحوصله ام اتاقمم تغغیر حالت میده میشه شبیه جنگل ولی وقتی خوشحالم میشه اتاق

به نظرم هرکیو میخوای بشناسی بروو اتاقشو ببین

ادامه‌ی نویسه ...

خدایا شکرت

| دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

سلام سلام به همه دوستان

ازمونو که یادتونه گفتم برام دعا کنید

قبووووووول شدم

هوووووراااااا

مرسی دعام کردید:)))))))

ادامه‌ی نویسه ...

hiss

| يكشنبه ۲۵ تیر ۹۶ ( ۳ دیدگاه ) ( ۱ لایک )




ادامه‌ی نویسه ...

مثل خودت

| يكشنبه ۲۵ تیر ۹۶ ( ۰ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

بچه که بودم وقتی با ماما نم دعوام میشد میگفت دوست داری مثل خودت باهات رفتار بشه منم گریه که نه مامان غلط کردم

ولی الان ارزومه بکی مثل خودم باهام رفتار کنه  اگه من در برخورد با داداشم مثل خودش باشم صد درصد دعوامون میشه

اگه با بابام مثل خودش رفتار کنم  شاید باهام قهر کنه

مامانم خوب مامانم اخلاقش خیلی خوبه وچون اختلاف سنیمون19 ساله خیلی باهم راحتیم ولی اگه با مامانمم مثل خودش باشم کتک رو خوردم:))))  مامان یه اخلاق داره که میگه من منم توحق نداری این کارو کنی

نمی دونم چرا اینقدر حواس پرت شدم

همین الان بابام بهم گفت "سوپر خنگ"   خوب از خاله سوسکه به دکتر از دکتر به پرفسور از پرفسور به سوپر خنگ   واقعا پیشرفت چشم گیری داشتم


ادامه‌ی نویسه ...

گریم میاد

| شنبه ۲۴ تیر ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

از بی معرفتب ادما   گریم میاد

از سردی ادماییی که خیلی باهاشون گرمی   گریم میار

از تعصب بیجای ادما   گریم میاد

از خوب بودن زیادی عزیزانم وقتی طرف قدر نمیدونه    گریم میاد

از این دنیا بدم میاد

خدایا این دنیات خیلی کثیفه حالم داره بد میشه حالا بازم  گریم میاد

ادامه‌ی نویسه ...

sina shabankhni

| جمعه ۲۳ تیر ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۳ لایک )



دریافت

ادامه‌ی نویسه ...

قوز بالاقوز

| جمعه ۲۳ تیر ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

چشمتون روز بد نبینه دیشب30 تا مهمون داشتیم  اینقدر من دیشب کار کردمو خسته شدم موقع خواب مثل جنازه ها پس افتادم 

صبح از خواب پاشدم داشتم برنامه ریزی میگردم که :(تا ساعت 2 کا می کنیم  بعد ناهار میخوریم بعد جارویرقیو طی میکشیم بعد میریم تندیس مانتو می خریم بعد میری خونه عموعلی شب)

از صبح تا ساعت 12 داشتیم کار میکردی من اویwcبودم دیدم یهو بابام دوید سمت ویوز برق دراور یهو فکر کردم ماشین ظرفشویی سوخت دوییدیم سمت اشپز خونه  وااای وااای سینک ظرفشویی کنده شده بو هرچی اب توش بود ریخت روفرش اشپز خونه   گند زد کم کتر بود اینم روش که باید فرش بشوریم حالا کجا خونه ها مثل خونه های قدیم نیست بری تو حیاط بشوری

منو داداشم با هزار بدبختی رفتیم پایین تو پارکنگ2 بعد شروع کردیم به فرش شستن

کمرمون شیکست


پ.ن: مهمون از شهرستان داشتیم

پ.ن2: به سوای خستگی کلی اب بازی کردیم

ادامه‌ی نویسه ...

دیمن استفن منکه مردم :*

| جمعه ۲۳ تیر ۹۶ ( ۳ دیدگاه ) ( ۲ لایک )


ادامه‌ی نویسه ...

Macan Band

| پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۲ لایک )




ادامه‌ی نویسه ...