سلام اینجا کتابخونه منه کتاب هایی که دوسشون دارمو میزارم امید وارم خوشتون بیاد
مردی به نام اوه
کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن، اولین رمان نویسنده سوئدی که توانست در سال ۲۰۱۳ عنوان «موفق ترین» نویسنده سوئد را از آن خود کند که این کتاب به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است.
در قسمتی از پشت جلد کتاب می خوانیم:
بکمن در این رمان تراژیک – کمیک احساس هایی مثل عشق و نفرت را به زیبایی به تصویر می کشد و انسان و جامعه مدرن را در لفاف طنزی شیرین و جذاب نقد می کند.
ماجرای این رمان در مورد مردی نام اُوِه است که همسرش سونیا را از دست داده است، رابطه اوه و سونیا بسیار خاص و بی نظیر بود به طوری که در قسمتی از کتاب آمده است:
«ولی اگر کسی ازش می پرسید زندگی اش قبلا چگونه بوده، پاسخ می داد تا قبل از این که زنش پا به زندگی اش بگذارد اصلا زندگی نمی کرده و از وقتی تنهایش گذاشت دیگر زندگی نمی کند. »
اوه یک مرد ۵۹ ساله و عبوس است که از سر کار هم به علت داشتن سن زیاد اخراج شده است. به همین خاطر چندان با دنیای بیرون ارتباط برقرار نمی کند و اوقات تلخی دارد او به دنبال این است که زودتر این دنیا را ترک کند و زودتر پیش همسرش برود. او احساس می کند کاری برای انجام دادن ندارد، پس تصمیم می گیرد خودکشی کند.
من پرواز میکنم
اسم کتاب:من پرواز میکنم
نویسنده:ار.ال.استاین
مجموعه:ترس و لرز
مترجم:ناصر زاهدی
خلاصه داستان:جک دوست ندارد از کسی برتر باشد،
او دوست ندارد با کسی مسابقه بدهد
و همیشه میگذارد رقیبش در بازی با او برنده شود؛
اما دوستی ویلسون و میا و رفتار ویلسون برای جک
قابل تحمل نیست. ویلسون برخلاف جک همیشه
دوست دارد از دیگران برتر باشد.
جک از ویلسون و میا عصبانی است. شبی با ناراحتی از
خانه میا بیرون میرود و به طور اتفاقی کتابی کهنه و قدیمی
را پیدا میکند.کتابی جادویی به نام درس پرواز...
___________________________________
نحسی ستارگان بخت ما
کتاب نحسی ستاره های بخت ما داستان عشق هیزل و آگوستوس مبتلا به سرطان است. این آشنایی سبب وقوع اتفاقاتی میشود که شما در حین خواندن آن زیباترین داستان عاشقانه مدرن را تجربه خواهید کرد.
تلفیقی از حس امید و ناامیدی، غم و شادی، خنده و گریه، عشق و نفرت و…
نکته قابل توجه در مورد این کتاب ترجمه قوی آن است که آن را از بقیه ترجمه های موجود متمایز کردهاست. به شخصه بعد از خواندن دو نسخه متفاوت متوجه شدم که ترجمه چقدر در درک داستان مهم است.
داستان پردازی عالی و تصویر سازی قوی از نکات جالب دیگر کتاب است که نمای بهتری از داستان و شخصیت ها به ما میدهد. به روز بودن اطلاعات نویسنده باعث شده که کتاب هرچه بیشتر برای نسل جوان قابل لمس باشد. و نکته مثبت دیگر شروع خوب و پایان عالی کتاب است،که هیچ گونه علامت سوالی در پایان برای شما باقی نمیماند.
حرف آخر اینکه برای خواندن این عاشقانه ی زیبا تردید نکنید.
قسمت هایی از کتاب نحسی ستاره های بخت ما
تو در مدتی محدود به من بی نهایتی نامحدود بخشیدی، و من از تو سپاسگزارم.گفتم: “امم، چیز دیگه ای همراهم نیست.” ” چه بد. الان خیلی تو حس و حال شعرم. چیزی حفظ نیستی؟” با نگرانی شروع کردم: ” بیا روانه شویم، تو و من/ هنگامی که غروب، آسمان را فراگرفته است/ مانند بیماری که بیهوش شده با اتر، روی میزی افتاده است.”آگوستوس به آرامی گفت: “عاشقتم” گفتم: “آگوستوس.” گفت: “واقعا می گم.” به من خیره شده بود، و می توانستم ببینم که گوش چشمانش چین خورده بود. ” من عاشقتم، و لذت ساده گفتن حقیقت رو از خودم منع نمی کنم. من عاشقتم، و می دونم که عشق چیزی نیست جز فریادی در پوچی، و به فراموشی سپرده شدن هم اجتناب ناپذیره، و عاقبت همه ما نابودیه و یه روزی خواهد اومد که همه کارهای ما توی این دنیا به خاک برگردونده می شه، و می دونم که خورشید تنها سیاره زمینی رو که داریم در خود خواهد بلعید، و من عاشقتم.” دوباره گفتم: “آگوستوس.” فقط همین را می توانستم بگویم.اگر دردی وجود نداشت،چگونه میشد لذت ها را درک کردعشق حقیقی در زمان های سختی پدید می آید.ستارگان بخت ما نحس نیستند،ایراد برخاسته از خودمان است.دخترها فکر می کنن که فقط تو مراسم های رسمی اجازه دارن لباس های زیبا بپوشن، اما من خوشم میاد از خانمی که طرز تفکرش تو این مایه ها باشه که: من می خوام برم به ملاقات یه پسری که دچار فروپاشی روحی و عصبی شده، پسری که تازه بینایی اش هم نقص داره، ولی چرا که نه؟ لباس خوشگله ام رو براش می پوشمپیدا کردن رفیق خوب سخت است و فراموش کردنش غیر ممکن کردی که زمین بازی بیمارستان ها همیشه خالیه و هیچکس نیست که توشون بازی کنه؟
اوای وحش
جک لندن در این رمان داستان «باک» سگ اهلی و محبوب یک قاضی را تصویر میکند که در پی ماجراهایی سر از محیط خشن و بیرحم کلوندایک در روزگار هجوم جویندگان طلا به ایالت یوکان درمیآورد. این رمان تأثیر گذارترین رمان جک لندن محسوب میشود.
باک سگی است که از محیط انسانها به دنیای وحش میرود. جک لندن در رمان دیگر خود سپید دندان داستان سگ-گرگی را حکایت میکند که از میان گرگان به جهان انسانها وارد میشود. این دو رمان را «رمانهای سگی» جک لندن خواندهاند. آوای وحش با ترجمه پرویز داریوش به فارسی ترجمه شده است.
________________________________________________________________
غرور و تعصب
آقا و خانم بِنِت (Bennet) پنج دختر دارند. جِین و الیزابت بزرگتر از سه خواهر دیگر هستند و البته باوقارتر و سنگینتر. سه خواهر دیگر بسیار سبکسر هستند و مایه خجالت دو خواهر بزرگشان. چندی است که در همسایگیشان در قصری به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» ساکن شده که بسیار بامحبت و خوشچهره است. خانم بِنِت میکوشد تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب داده، خانوادهٔ بِنِت نیز حضور دارند. آقای دارسی، دوستِ صمیمی چارلز بینگلی هم در آن جشن شرکت کرده است. او صاحب قصری به نام پمبرلی است و مردی بسیار ثروتمند و جذاب است، ولی رفتاری بسیار متکبرانه و پرغرور دارد. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا میشود و ارتباط عاشقانهای بین آن دو شکل میگیرد.
پس از آن مراسم، همه از خودبزرگبینی و بدخلقی دارسی صحبت میکنند؛ مخصوصاً الیزابت از رفتار او بسیار متنفر شده است.
از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آنها، قصد دارد تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. او نخست جین را برمیگزیند، ولی وقتی میفهمد جین احتمالاً با بینگلی نامزد میکند به فکر الیزابت میفتد. خانم بنت هم با این پیوند موافق است؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آنها به غریبهها نمیرسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد میکند و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده میگیرد. کشیش کالینز وقتی میبیند که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بیمیل است متوجه دوست صمیمی الیزابت، شارلوت شده و سرانجام با او عروسی میکند.
در همین روزها الیزابت با آقای «ویکهام»، یکی از افسران هنگ نظامی که به تازگی در نزدیکی شهر ساکن شده آشنا میشود. ویکهام جوانی خوشقیافه و بسیار خوشبرخورد است. او خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی میکند و از دارسی به بدی یاد میکند و میگوید که او مردی بدطینت است. الیزابت با شنیدن این حرفها بیشتر از دارسی متنفر میشود و تلاش میکند تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.
پس از چندی، خانوادهٔ آقای بینگلی به طور ناگهانی ندرفیلد را ترک کرده و به لندن میروند. این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده است. او عاشق دارسی است و با این حیلهٔ زنانه میخواهد بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقهمند شود تا بدینگونه دارسی را ازآنِ خود کند.
جین و الیزابت از این موضوع باخبر میشوند. الیزابت در ذهنش دارسی را مقصر این جدایی میداند.
زمانی میگذرد. از بینگلی و دارسی خبری نمیشود. جین با دایی و زنداییاش به «هانسفورد» در لندن میرود تا شاید روحیهٔ ازدسترفتهاش را بازیابد و خبری از بینگلی در لندن دریافت کند. پس از چندین هفته همچنان هیچ خبری از بینگلی نمیشود و او سراغی از جین نمیگیرد.
پس از مدتی الیزابت به دیدن دوستش شارلوت که با کالینز ازدواج کرده میرود تا مدتی مهمان آنها باشد. آنها درکنار املاک و اراضی خاله آقای دارسی که زن اشرافزاده و بسیار متمول ولی ازخودراضی است زندگی میکنند. بعد از مدتی دارسی به آنجا میآید و با الیزابت دیدار میکند. بعد از چند روز دارسی به او اظهار عشق و علاقه میکند ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستمهای او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن میگوید. دارسی فردای آن روز نامهای به الیزابت مینویسد و توضیح میدهد که چرا رابطه بینگلی را با خواهر الیزابت (جین) به هم زده است. او همچنین به الیزابت میگوید که ویکهام فردی هوسباز و دروغگوست و او قصد فریب خواهر کوچک دارسی را داشته و میخواسته با او فرار کند تا به اموال او دست یابد.
چند وقت میگذرد و الیزابت در این مدت احساسش نسبت به دارسی تغییر کرده. او همراه دایی وزنداییاش در سفری برای بازدید به قصر معروف خانواده دارسی، پمبرلی میروند. در اتفاقی عجیب در آنجا با دارسی روبرو میشوند. دارسی نیز رفتار پر غرور خود را کنار گذاشته است.
ناگهان خبر میرسد که ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) گریخته است. دارسی ترتیبی میدهد که آنها را پیدا کنند و سپس با پرداخت پول، ویکهام را وادار میکند تا با لیدیا ازدواج نماید.
الیزابت پی میبرد که دارسی برخلاف ظاهر متکبر و مغرورش، قلب مهربانی دارد و به او علاقهمند میشود. در نهایت الیزابت با آقای دارسی و جین با بینگلی ازدواج میکنند.
_________________________________________________________________________
کنت مونت کیریستو
ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، میخواهد با ثروتهای افسانهوار خود طبقه اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی میشود و بر اثر سعایت رقیب عشقیاش، فرنان، و رقیب تجاریاش، دانگلار، مدت چهارده سال محبوس میماند و این واقعه، در عین حال، به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاهطلب به نام ویلفور است که در زندانیشدن او دست دارد. درسیاهچال پس از چندین سال از زندانی شدنش، متوجه میشود که زندانی دیگری مشغول حفاری جهت فرار کردن از زندان است سرانجام او نیز مشغول به کار میشود و متوجه میشود که او "آبهفاریا" یک کشیش و دانشمندایتالیایی است. آبهفاریا، نقشه گنج سرشار جزیرهی مونتکریستو را در اختیار او میگذارد. ولی درست قبل از اینکه بتوانند نقشه فرار خود را نهایی کنند آبه میمیرد. دانتس با طرح بسیار ماهرانهای از زندان میگریزد، گنج را به دست میآورد، به پاریس میرود و از سه دشمن خود انتقام وحشتناکی میگیرد. دانتس از حد همه قوانین انسانی و الهی فراتر میرود و مانند تقدیر، بیرحم و تزلزلناپذیر میشود. این کتاب، به سبب غنای ابداعات عجیب و غریبش و به لطف صفا و صداقت بیانش، هنوز هم میتواند برای خوانندگان جالب باشد. عجیبترین ماجراها در این اثر نقل میشود. نویسنده پروای حقیقتنمایی ندارد. سبکش روی هم رفته روان و پویاست. با این همه، بسیاری از بخشهای کتاب با حقیقت روانشناختی شخصیتها و امکان وقوع ماجراها مغایرت دارد. شهرت کم نظیر این رمان با نمایشی که خود نویسنده بر اساس آن تنظیم کرد و بر صحنه آورد (سال ۱۸۴۸) ادامه یافت.
________________________________________________________________________
رابینسون کروزو
رابینسون کِروزوئه یا رابینسون کروسو (به انگلیسی: Robinson Crusoe) (منتشر شده در سال ۱۷۱۹) مشهورترین رمان نویسنده انگلیسی دانیل دِفو است. این کتاب یک خودزندگینامه منحصربهفرد روحانی و خیالی است که لقب «پدر رمان انگلیسی» را برای خالقش به ارمغان آورد. قهرمان داستان، که نام او بر این رمان نهاده شده، زندگی مرفه خود در بریتانیا را برای مسافرت در دریاها رها میکند. پس از اینکه از یک کشتی شکستگی جان سالم به در میبرد، ۲۸ سال را در یک جزیره و اغلب به تنهایی به گذران زندگی میپردازد تا آنکه زندگی یک بومی وحشی آن جزیره را نجات داده و نام «جمعه» بر وی مینهد. این دو مرد سرانجام آن جزیره را به مقصد بریتانیا ترک میکنند. دفو شاید بخشی از کتابش را بر اساس تجارب واقعی یک ملوان اسکاتلندی به نام الکساندر سِلکرک نگاشته باشد که به سال ۱۷۰۴ پس از ستیز با ناخدای کشتی، وی را به درخواست خودش در ساحل جزیرهای خالی از سکنه رها کردند.
بسیاری از مورخان رابینسون کروزوئه را که از دوران نگارش خود در قرن هفدهم میلادی تاکنون، از پرخوانندهترین و بحثانگیزترین کتابهای عالم بوده، سرآغاز «رمان بورژوائی» یا «رمان مدرن» میدانند و با توجه به ادامه شاخصههای ساختاری، سبکی و محتوائی این کتاب در رمان بعدی اروپای غربی، نظریه مورخانی را که دن کیشوت، اثر سروانتس را سرآغاز رمان میدانند، رد میکنند.
بسیاری از نویسندگان و متفکران بزرگ دنیا از جنبههای مختلف به تحلیل این اثر پرداختهاند. ژان ژاک روسو، فیلسوف فرانسوی با تحسین این رمان در کتاب خود «امیل»، «آرزو» میکند که رابینسون کروزوئه را «همه جوانان بخوانند تا زندگی در آزادگی و سادگی و سازندگی را بیاموزند».
کارل مارکس، جزیره رابینسون کروزوئه را چون «مدل اقتصاد مدرن فردگرای جامعه بورژوازی» تحلیل میکند و معتقد است قهرمان کتاب، را «نماد بورژوازی» در نخستین دوره سرمایهداری و نماد استعمارگرانی است که در جستجوی مواد اولیه، بازار و نیروی کار ارزان، بخشی مهمی از جهان را فتح کردهاند و با صدور مناسبات اقتصادی اجتماعی خود، این مناطق را به مستعمره خود تبدیل میکنند. در رمان مشاهده میشود که رابینسون کروزوئه جزیره را به سبک استعمارگران بریتانیایی فتح کرده و به تملک خود درمیآورد. در آن خانه و قلعه و سلاح میسازد، یکی از بومیان را نجات میدهد، او را نامگذاری میکند، مفهوم پول و مبادله را به او یاد میدهد، او را به خدمت میگیرد و بر او فرمان میراند. به این ترتیب رابینسون کروزوئه طبیعت را به ابزار و کالا و آدمیان را به نیروی کار بدل میکند.
جیمز جویس، نویسنده ایرلندی هم که بسیار به این کتاب علاقه داشت به ستایش ارزشهای ادبی کتاب پرداخته اما با این ایده موافق است که قهرمان داستان نمونه تیپیک استعمارگران کلاسیک به شمار میرود.
ادوارد سعید، متفکر فلسطینیالاصل هم رابینسون کروزوئه را از نخستین نمونههای «ادبیات استعماری» توصیف کرده و معتقد است که دوفو در این اثر ذهنیت استعمارگران انگلیسی دوران خود را به خوبی به تصویر کشیدهاست.
انتشار این رمان مربوط به دورانی میشود که با وقوع انقلاب صنعتی، آغاز دوران سرمایهداری و پیدایش طبقه متوسط شهری، جامعه اروپای غربی در حال تحول فرهنگی مهمی بود و همین موضوع بازار رمانهایی را داغ کرده بود که قهرمانان آنها به قصد کشف ناشناختهها به فتح جهان میرفتند. خلق شخصیتهای جاندار، دیالوگهای پربار، فضاهای زنده، پیرنگهای جذاب و گرهافکنیهای پرکشش، از خصوصیات رمان آن دوران بود و رابینسون کروزوئه از بهترین نمونههای این ژانر بود.
این کتاب به نثر انگلیسی قرن هفدهم نگاشته شده و دقت و فضاسازیهای رئالیستی و شخصیت پردازیهای استادانه مرسوم در رمانهای مدرن آن روزگار با ضرباهنگ پرشتاب و درون کاوی در رمانهای ماجراجویانه اسپانیائی آن دوران ترکیب شدهاست.
این رمان با موفقیت بسیاری در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی روبرو شد و دفو در رمان دیگری ادامه ماجراهای کروزوئه را نگاشت. اجراها و فیلمهای سینمایی بسیاری تا به امروز بر اساس این کتاب ساخته و کتابهای بسیاری به پیروی از آن نوشته شدهاست، که از آن جمله کتاب «خانواده سوئیسی رابینسون» به قلم یوهان ویس میباشد.