بچه که بودم از تنهایی می ترسیدم وقتی مامانم منو تو خونه می ذاشت فقط یه گوشه میشتمو گریه می کردم

الان محتاج تنهایی ام الان محتاج اینم تنها باشمو بشینم گریه کنم دیگه نمی ترسم به ترسم نیاز دارم

چون این روزا نمیشه تو اغوش کسی گریه کرد باید تنها گریه کرد و چه بد است چون تنهایی از من دوور است بسیار دوور

تنهایی برایم شده ارزو

در جمع که میخندم می گویند سارا از همه شاد و شنگول تر است اما نمی دانند که درون سارا چه میگذرد که شب ها تا صبح می گرید بخاطر همین است که همش در روز کسلم مادر می گوید تنبل شدی ولی خود می دانم که دلیل کسلی روز گریه های شب هنگام است نه تنبلی:(

افسوس افسوس که ..........