File

سلام من اومدم

| سه شنبه ۲ مهر ۹۸ ( ۲ دیدگاه ) ( ۹ لایک )

سلام دوستان نمیدونم چرا ولی نشد که برا همیشه برم انگار نمیتونم

خب اومدم دوباره کلی غرر بزنم از همه چی

خیلی خیلی تنها شدم دیگه میتونم بگم هیچ کسو ندارم

از دو طرف زهرا ها رو از دست دادم(یکیشون دختر عموم که کیش رفت)(یکیشون دختر داییم که ساریه) خب حرفام تو حلقم میمونه و گم میشه 

یادم نمیاد اخرین بار کی اینقدر تنها بودم!

خب اینم بد نیست خب خیلی بیشتر درس میخونم و خب بازم میگم نمیتونم وارد هیچ رابطه کشکی بشم حتی طرف اگه خودشو جلوم بکشه هم نمیشه

خب درسا بد نیست شاگرد سوم چهارم کلاسم:)

باید بگم که همه دارن باهام قهر میکنن از دوستام تا فامیل ولی واقعا نمیدونم باید چیکار کنم که اشتی کنن (راستش خیلی هم برام مهم نیست)

دلم براتون تنگ شده بود میدونم باور نمیکنید ولی تنگ شده بود دلم برا ادماییه که یه موقع بودن ولی الان نیستن هم تنگ شده

خب دو هفته اخر تابستون تعطیل بودم و خب باید بدونید که فقط گند زدم

گوشی مامانمو خورد کردم(باور کنید از روی عمد نبود یهو ول شد از دستم)

دل شیکوندم و خب بازم دست من نبود

فیلم دیدم این دست خودم بود خیلی هم کیف داد

و خب همین پر حرفی نمیکنم ولی دوستون دارم:دی

ادامه‌ی نویسه ...

خداحافظ

| سه شنبه ۲۹ مرداد ۹۸ ( ۳ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

خداحافظ

ادامه‌ی نویسه ...

کنکوری که اینجانب باشد

| جمعه ۲۵ مرداد ۹۸ ( ۱ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

سلام دوستان 

دلم براتو حسابی تنگ شده بود

مرس که حالمو میپرسیدید:/

خب میخوام بگم براتون از درسا

مدرسمو عوض کردم 

استادا خوبن و میتونم بگم عالینن ولی بچه ها مشکل دارن یه کم

مثلا یه هفته برا ازمون نخوندم انقدر استرس داشتم گفتم 5 نفر اخر کلاس میشم رفتم دیدم نفر 5 ام شدم فک کردک از اخر به اول زدن دیدم نه خیر در همین حد همه گند زدن

ولی خب میدونی دارم رو خودم کار میکنم از اول جدی شروع کردم و سعی میکنم درصدام پایین 50 نشه به جز زبان:/

خب معلم زیستمون رو خلی دوست دارم یه اقایی با قد 170 تا 180 دقیق نمیدونم و پزشکه پوست و موعه و درس دادنش عالیییه

معلم ریاضیمون از این بادی بیلدینگی هاست و خب درس دادنش عالیه و خب یه نمه خود شیفتس که رو مخم میره!

خلاصه همشون خوبن

این مدت فقط درس خوندم و تتلو گوش دادم اصلا لامصب جدیدا خیلی باهاش حال میکنم:))

و 1 ماهه هیچ جا نرفتم و حس پوسیدگی دارم 

به قول ایمان ( شبیه زامبی شدم)

دیروز بعد از 2 ماه تو تلگرام انلاین شدم یهو همون موقع رضا پیام داد 

واقعا نمیدونم باید چیکار کنم مخصوصا الان که گوشیمو فروختم و یه گوشیه دکمه ای دستمه

دلم براش میسوزه واقعا نمیخوام بازم دلشو بشکنم ولی واقعا تواناییشو ندارم باهاش باشم

پسر خوبیه یه نمه قپی میاد بعضی وقتا ولی خیلی حد خودشو میدونه 

:/

خب شما ها تعریف کنید ببینم ؟!

چه خبرا؟؟؟!!!

ادامه‌ی نویسه ...

اگه بمیرم...

| جمعه ۱۱ مرداد ۹۸ ( ۷ دیدگاه ) ( ۵ لایک )

دیروز یکی از دوستام فوت شد 

سالم سالم بود مثل من قرار بود شنبه براش فیزیک توضیح بدم

تصادف کرده ..

یکی بهش زده در رفته 

حس بدی دارم 

همش اشکا میخواد بیاد پایین

اگه من بمیرم اینقدر غریبانس 

میشه اگه یه جوری فهمیدید من مردم ناراحت نشید 

میشه فقط بگید دختر خوبی بود

کدومشون از من ناراحتید؟؟

حتی. یه ذره؟؟

بهم بگید؟؟

😭😭🖤🖤🖤

ادامه‌ی نویسه ...

و باز هم

| شنبه ۵ مرداد ۹۸ ( ۴ دیدگاه ) ( ۵ لایک )

راستش اصلا نمیتونم دیگه به هیچ پسری اعتماد کنم اصلا وقتی میگه دوست دارم خندم میگره 

ببخشید ولی بران غیر قابل باور شدن

مهر پارسال یادتونه مریض شدم ۲۰ روز من همش بیمارستان بودم

امسال هم همینجوری شدم

اصلا من هر موقع میخوام درس بخونم اینشکلی میشم😔😞

چ خبرا دوستان؟؟

ادامه‌ی نویسه ...

بیاید کارتون دارم

| سه شنبه ۲۵ تیر ۹۸ ( ۱۱ دیدگاه ) ( ۷ لایک )

خسته تر از آنم که اینجا بیام......

آقا تو تابستون کنکورتون چقدر درس میخوندید؟؟؟

ادامه‌ی نویسه ...

یه چیز مهم

| چهارشنبه ۱۲ تیر ۹۸ ( ۲ دیدگاه ) ( ۹ لایک )

قرار نیست وقتی طرف مقابلتون یه چیزی میگه که باب میلتون نیست هر چی از دهنتون در میاد بگید!!!

من دختر کم ظرفیتیم به خاطر همین وارد رابطه نمیشم و تعداد دوستام سالهاست تغییر نکرده !!

وپایه بیرون رفتنم یه نفره!!

متنفرم از ادمایی که قضاوت میکنن 

الان عصبانیم چون .........

ادامه‌ی نویسه ...

حس دورنی و روانی

| چهارشنبه ۱۲ تیر ۹۸ ( ۱ دیدگاه ) ( ۸ لایک )

اقا دلم یه حال عجیبیه دیروز یه نفرو دیدم که یه حاله عجیبی دارم !

نمیدونم چه کوفتیم شده واقعا!

اقا چرا اینقدر جذاب بود ؟!

دارم دیوونه میشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ادامه‌ی نویسه ...

یه سوال تخصصی؟

| جمعه ۷ تیر ۹۸ ( ۹ دیدگاه ) ( ۶ لایک )

چرا پسرا اینقدر خاله زنک شدن!؟؟؟

واقعا چرااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه‌ی نویسه ...

Happy birthday to me

| دوشنبه ۳ تیر ۹۸ ( ۱۲ دیدگاه ) ( ۹ لایک )

تولدم مبارک^_^

ادامه‌ی نویسه ...

تنها شدممم/یکسال دوری سختهههههه

| جمعه ۳۱ خرداد ۹۸ ( ۵ دیدگاه ) ( ۸ لایک )

رفتم خونشون راستش اصلا نشد که نرم آخرین روزی بود که عموم تهرانه
حالم خیلی خوب نبود نمیدونم چرا!
رفتم تو اتاق داشتم با دلسا خونه سازی بازی میکردم مهدی اومد تو اتاق سطل خونه سازی رو برداشت باهاش اهنگ میزد به دلسا گفت :(دلسا بزن سارا برات برقصه!)
من قیافم شبیه علامت تعجب شد !○_°
بعد شروع کرد شونه هاشو تکون بده گفت اینجوری دیگه دوباره من:o_0 بعد پاشد رفت بیرون
دم رفتن عموم و زنموم و زهرا شروع کردن به خدافظی من زدن زیر گریه دست خودم نبود منم فقط گریه میکنم سرخ میشم خلاصه دیدم مادربزرگمم داره ریز ریز اون گوشه گریه میکنه دلم سوخت حالا مگه گریه من بند میومد
رفتن ما هم نشستیم دوباره به بابا گفتم پاشو ما هم بریم دیگه ما هم پاشدیم خدافظی کنیم با مهدی دست که دادم دستمو کشید گفت نرید شما دیگه حالا بمونید یه ذره، منو دنبال خودش تا آشپز خونه برد منم با اون حال گریون گفتم به خدا اصلا حوصله قلیون و اینا رو ندارم بذار یه شب دیگه
شب اومدیم خونه ۲ بود خوابیدیم یهو گوشیم زنگ خورد !!ایمان بود ،رد تماس زدم گفتم حتنا اشتباه گرفته دوباره زنگ زد
با صدای نگران گفت :سارا ۳ تا آتشنشانی دم خونتونه یکی از طبقاتتون آتیش گرفته سریع مامانمو بیدار کردم
دیدیم بله طبقه ۲ و ۳ آتیش گرفته
خلاصه تا ۵ تو راه پله ها بودیم
پ.ن:چقدر اتشنشانا جذابن❤😂

پ.ن:مطمئن شدم که منو بچه میبینه

میترسم از دوری زهرا دق کنمممممم😭😭😭😭


ادامه‌ی نویسه ...