یه ذره کیفیتش بده ولی من عاشقشم
اسمش علیه
سلام جاتون خالی خیلی داره خوش میگذره
صبح ساعت۵ راه افتادیم ساعت۸ یه جا وایستادیم صبحونه خوردیم
بعد راه افتادیم ایستادیم گردنه حیران ناهار خوردیمو سورتمه سوار شدیم خیلی حال داد:)
بعد راه افتادیم رسیدیم اردبیل ساعت۶ بعد ظهر ولی خسته بودیما
روز بعد از خواب بیدار شدیم رفتیم بازینب قدم زدیم بعد ناهار ابگوشت خوردیم
بعد حاضر شدیم رفتیم نوشهر چای البالو خوردیم و وسطی بازی کردیم😁
بعد رفتیم سرعین یه ابی به بدن زدیمو خیلی چسبید.😃😄
خلاصه خیلی داره خوش میگذره
ادامهی نویسه ...
خیلییییییییی خوبه
چرا این حرف وزد پیش خودش چی فکر کرد ینی چی وقتی این حرفو زد چنان ناراحت شدم که خدا میدونه
با پسرخاله بابام و یه جمع دخترونه پسرونه رفتیم دریا هی گیر دادن به پسرخاله بابام مرتضی که چرا زن نمیگیری
بعد برگشت گفت وقتی این همه دختر می تونم پیش خودم داشته باشم بدون هیچ تاحدی چرا زن بگیرم
وقتی اینو گفت یه لحظه از همجنسای خودم بدم اومد که چرا اینقدر خودمونو در اختیار این پسرا گذاشتیم
وقتی مرتضی اینو گفت دیگه نمی تونم باهاش حرف بزنم فقط در حد جواب سلام اونم چون واجب
ادامهی نویسه ...سلام امروز رفتیم دریا یه پسره لباساشو دراورده بود تو ی اب بود بنده خدا اومد بیرون از اب داشت قدم میزد یه لند کروز که یه دختره پشت نشسته بود باسرعت بالا زد به پسره پسره پوکید. :@
بعد پلیس اومدو یه وضعی خلاصه
حلا دختره فرار کرد:'(
ادامهی نویسه ...slm emroz tavalodam bood khoshhalam alan shomalam khali khosh gozashtshab mirim khone amom
eideton ham mobarak
سلام سلام به همه تبریک میگم4/4تولدم من دارم15رو فوت و وارد16سالگی میشم
به شما هم تبریک میگم که همچین موجود نازی که خیلی مهربون و خوبه در این دنیا وجود داره وداره16ساله میشه:-))
ادامهی نویسه ...خوشم نمی اید مردم در دنیای مجازی به رییس جمهور و دولت ایران توهین و حرف های زشت می زنند من عاشق رییس جمهورم هستم چون عاشق ایرانم هرکس ایران را دوست بدارد باید رهبر و رئیس جمهورش را دوست بدارد و اینقدر ذهن آن ها و مردم را بهم نریزد:-(
ادامهی نویسه ...دریافت دلم گرفته می خواهم با ان ها صحبت کنم بخندم حرف بزنم کاش باز هم دور هم جمع شویم
مهرناز عزیزم
شکیبای گلم
الهه ی دوستداشتنی ام
پرنیان قد بلندم
بهار ساده ی خودم
همتای مهربون
ادامهی نویسه ...چقدر بده قضاوت 25هر ماه همه ی نوه ها خونهی مامان مامان مامانم جمع میشن قرعه کشی داریم فامیلای مامانم بجز(مامانیم باباییم خاله و داییم)تز من خوششون نمیاد چرا؟ چون من حجابم درست نبود همیشه لاک داشتم موهام بیرون بود و... اما بازم نباید قضاوت کنن که من از اون دخترام که.....
بخاطر همین من توی این مهمونیا شرکت نمی کنم چند ماه پیش مامانم التماس از این حرفا که باید بیای اقا ماهم پاشدیم رفتیم چشمتون رور بد نبینه من اصول آدم راحتیم باهمه خاکی ام ولی یکی از خصوصیات اخلاقیم اینه که باکسیایی میپرم که به من احترام بزارن و شخصیتمو خرد نکنن رفتیم از در که وارد شدم پچ پچا شروع شد اومدم خاله مامانمو ببوسم گفت:سارا جان من تبخال زدم منم هیچی نگفتم با همه سلامعیک کردم بعد دختر داییم اومد(اون چادری بود ولی الان نیست) دیدم خاله مامانم باهاش روبوسی کرد من اینقثر بهم بر خرد که نگو بیخیال شدم داشتم بادختر داییم زهرا حرف می زدم که دیدم محمد حسین(پسر دایی مامانم22سالشه) اومد طرفمون دستش پشتش بود بعد رو کرد به زهرا و از پشتش یه گل سر دراورد داد زهرا من ورو ور نگاش میکردم بعد هم رفت اقا من خیلییییییییی ناراحت شدم ینی چی یا منظور خاصی داشته ینی مثلا به زهرا علاقه مند باشه که امکان نداره پس می خواسته منو ظایه کنه که کرد غرورمو شکست از اون به بعد من دیگه نرفتم خونشون
خاله ی خوشگلم اومد بهم گفت چرا نمیای؟ منم ماجرا رو براش گفتم خالم هم به مامان محمد حسین گفت اونم اومد ازم معذرت خواست و گفت ممنظوری نداشته حواسش به تونبوده اینوگفت من داغ کردم ولی چون من خیلییییییییی بد عصبانی میشم اون محدوده رو ترک کردم
ولی حالا که من چادری شدم اینقدر مهربون شدن ناکِسا
حالا زهرا چادری نیست ولی حجابش خوبه
افا کسی نیست به اینا بگه حجاب مردم به شما ها چه؟
لطفاً به ظاهر دیگران کار نداشته باشید و دخالت نکنید
با تچکر
ادامهی نویسه ...تو خانواده ی ما سر عید فطر که کجا بریم درگیریه باباحاجی اینا قراره برت شمال عمو علی هم شماله مامان بابام با عمم وشوهرش قراره برن ترکیه البته ما بچه هارو نمیبرن بهتر
ولی کارای بابای من معلوم نیست
ایمان و علی و داداشم امیر محمد قراره برن شمال ولی من کجا برم برم قاطی این پسر مسرا شمال.؟ نه
بابایی مامانیم هم میرن دماوند نمیدونم هر جا برم راحت نیستم
خدا کنه نرن ترکیه
اگه نرن با دوستامون میریم اردبیل خیلی خوش میگذرهB-)
ادامهی نویسه ...