File
۳ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

به یه ادیتور نیازمندم

| يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ ( ۵ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

دخترا و پسرای قشنگم

نیاز به یه ادیتور فیلم و اینا دارم!

کسی میشناسه؟!

حتما بهم پیام بده

 

ادامه‌ی نویسه ...

انگیزه های پوچکی

| دوشنبه ۱۴ تیر ۰۰ ( ۳ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

هیلوووو

چطورید؟!

باید بگم به شدت نیاز ب یه انگیزه دارم برای زندگی کردن 

نه حوصله کتاب خوندن دارم نه حوصله درس نه کار نه هیچی

خیلی هم حس بدیه ها ولی خب واقعا دلم میخواد برمممممم 

کاش منو بفرستن یه وری تنهایی بزیستم اصن :(

الان پیش خودتون میگید باز این غر غرو اومد 

ولی واقعا اقا خیلی وضعیت گندیه:(((

نه میشه بیرون رفت نه میشه کار کرد باشگاها تعططیل شد و واقعا عصبی شدم الان بدن من افت کنه کی جواب میده:/( خودش از حرف خودش پاره میشود)

 

اقا یه دردو دل هم بکنم بهتون :(

خیلی اذیت میشم وقتی یکی بهم نزدیک میشه کلی پیام میده و ذوق داره ببینتت و بعد از چند ماه سرد میشه و حوصلتو نداره و اینا:(

خیلی دلم میگیره واقعا خب از اول اینقدر خوب نباشید لعنتیا:(

ادما ارزش دارن ینی چی این رفتار اصن:((((((

 

خب یکم حالا غرر بزنم ک چرا تو این گرما باید اینقدر برق بره:((؟!

ادامه‌ی نویسه ...

مرگ عزیز

| دوشنبه ۱۴ تیر ۰۰ ( ۳ دیدگاه ) ( ۰ لایک )

سلام:)

خوبید!؟

میدونید چیه! هر چی بزرگ تر میشم میفهمم چقدر زندگی کردن سخته میفهمم چقدر پول در اوردن و چقدر مفید بودن سخته !

میفهمم چقدر من تو زندگیم ب خودم سخت میگیرم و خودمو اذیت میکنم نمیدونم این اذیت خوبه یا نه!؟

گیتار کلی پیشرفت کردم و هنوز کلاس نرفتم و خودم مینوازم

زبانمو خب یکم بد راستش دارم پیش میرم خیلی ثقفه میندازم توش تو خوندن وخوپم کلی اعصابم خورده

این ترم خدایی یکم درس خوندم(و فردا فیزیک ۲امتحان دارم🥲)

میدونید چیه بعضی وقتا اصن ب خودم افتخار نمیکنم حس پوچی و بی ارزشی دارم

مثلا یهو میرم تو فاز منفی و میگم من نه تو کنکورم موفق بودم نه تو زبان و.. بعد یهمو به خودم میام میگن خب شاید من مثلا دیر زبان یاد گرفتم ولی خب شاید از خیلیا بیشتر مورد استفادمه‌ یا مثلا گواهینامه گرفتم شده عذاب برا من۲ دفعس ازمون دادم و رد شدم و دیگه هیچ انگیزه ای ندارم برم و خسته شدم دیگه عههه 😭

میشه یکم از نحربه های ازمونتون بهم بگید!؟

خب جدیدا خودمو مجبور میکنم ک هر شب قبل هواب کتابمو بخونم حتما (حس مفید بودن بهم میده)

اخر هفته ۴۰ ام مامانبزرگمه :( راستش نبودش ب شدت سخته و این مدته یه چیزایی تجربه کردم ک همش اولین بار بود از تشنج توی قبرستو گرفته تا کلی اتفاق‌ ک اکه دوست داشتید میگم براتون:)))

 

 

راستی دوستای جدیدم خیلی خوبن:))

 

 

ادامه‌ی نویسه ...