File
۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

اهنگی متفاوت

| سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶ ( ۱۰ دیدگاه ) ( ۳ لایک )



خیلی باحاله جو بیان یه ذره سنگین شده

اینو گوش بدیدو حال کنید

ادامه‌ی نویسه ...

بهار بد رفتی

| دوشنبه ۲۳ مرداد ۹۶ ( ۹ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

بهم گفتی وبلاگتو دنبال نمکنم چون از نوشتنت خوشم نمیاد گفتم باشه[ولی خیلی ناراحت شدم] بهم گفتی وبلاگتو دنبال نکنم  بهم گفتی پیشت میمونم تو بهترین دوستمی ولی نموندی بیمعرفت حداقل بهم میگفتی داری میری  فکر کنم در این حد حق داشتم بدونم ولی تو بهم نگفتی که ناراحت نشم من امروز از صبح تو مدرسه داشتم گریه میکردم هرکی منو میدید فکر می کرد شکست عشقی خوردم ولی من شکست دوستی خوردم :_(((((

بهاریا سها خیلی از دستت دلخورم امروز تو مدرسه هستی بهم گفت چرا گریه میکنی گفتم بهار رفت گفت مگه نمی دونستی گفتم نههههههه:(

گفت پس چه جور دوستی هستید؟

بهاااااار تو بگو چی میگفتم تو بگو نارفیق

امروز پول اورده بودم باهم چیپس و رانی بخوریم ولی نبودی منم نخوردم ینی هیچی نخوردم نمی تونستم یاد تو میافتادم

راستی رفیق نارفیق روزت مبارک تنها دوست دستچپم

هرچه قدر تو دوستم نداشتی من دوستت داشتم

شاید هرگز این متنو نخونی چون گفتی وبتو دوست ندارم ولی من برای تو نوشتم

دوست دار تو سارا

ادامه‌ی نویسه ...

دلتنگی21 مرداد

| شنبه ۲۱ مرداد ۹۶ ( ۸ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

پارسال این موقع چقدر حالم بد بود تولدش بود همه رفتن مامان حاضر شد اومد توی اتاقم

-بل تو نمیای

-نه مامان جان

-چرا اخه

- نمی تونم خیلی کار دارم باید فردا برم مدرسه کلی کار دارم(دروغ گفتم هیچ کاری نداشتم)

-باشه موظب خودت باش

- حتما

درو اتاق و بستو رفت دلم میخواست برم عقلم گفت نه خیلی با ذوق رفتم براش کادو خریدم مامانم از تعجب شاخ دراورده بود اخه برا تولد داداشم نرفتم کادو بخرم

وقتی همه رفتن زدم زیر گریه نرفتم چون فهمیده بود دوسش دارم و اخلاقش باهام عوض شده بود نرفتم چون روم نمیشد توی چشمای عموم نگاه کنم

ولی همیشه حسرتش به دلم موند

چون ایمانو محمد و بهنام تا یک هفته از اون مهمونی تعریف می کردن




پ.ن: شخص خاص برادر زن عموم بود

پ.ن: ایمان =پسرعمه، محمد و بهنام=پسرعموم





__________________________

الان خیلی خوشحالم که یک ساله بهش فکر نمیکنم

ادامه‌ی نویسه ...