File
۵۵ مطلب با موضوع «حرفای بل» ثبت شده است

بمیرم برای دل کودکش

| يكشنبه ۲۲ مرداد ۹۶ ( ۶ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

محسن جان بگردم برای دل پسرکت

بگردم برای دل همسرت

برای دل مادرت بمیرم

چه مردانه

چه عاشقانه

رفتی.....

کاش کمی از تو بیاموزم

برای مادیات این دنیا اشک نریزم

که تو تمام مادیات را کنار گذاشتی

وخدا را بغل کردی

کاش نصیب ما هم شود

کاش جوانان ماهم از غیرتت بیاموزند

خدانگه دار جوان مرد که جوان مرگ شدی

ای شهید دلارام


ادامه‌ی نویسه ...

رویا های خیس

| دوشنبه ۱۶ مرداد ۹۶ ( ۷ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

رویاهای خیس روزگارم را به آسمان نمی سپارم چون باران آن ها را می شوید و از صحنه زمینی دلم پاک می کند.

آنها را به پرواز پرستو ها نمی سپارم چون اوج می گیرد و از دیدگانم دور می شود شاید فراموشم شود.

آنها را به دریا نمی دهم زیرا خورشید سوزان آسمان آنها را بر ابرها می دهد و از آینه ی چشمانم می گذرد.

رویاهای آسمانی و دریایی و بلندم را به تو می سپارم چون تو می دانی و مرا می فهمی که قلب من جایگاه محبت های توست.

پس تو را به سخاوتت و محبتت سوگند می دهم تنهایم مگذار و مرا به خودم رها مکن یا اجود الاجودین...


ادامه‌ی نویسه ...

مطلب شماره88

| دوشنبه ۱۶ مرداد ۹۶ ( ۱۳ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

اولین باری بود که پسر به این پورویی دیده بودم  اسمش امینه  یکی از پسرای شهرکه میتونه با اطمینان بگم همه دخترای شهرک یه مدت دوست دخترش بودن (بجز من)

دفعه اول که باهاش روبه رو شدم توی زمین فوتبال بودیم که من مسدوم شده بودم با گریه اینا نشسته بودم نیمکت ذخیره نناگهان امین اومد کنارم نشست خوب من یه ذره خودمو جمع و جور کردمو اون طرف نشستم خوب خیلی موقعیت بدی بود چون دوتا پسر عمو هام ذول زده بودن به من  امین بدون هیچ سلامی چیزی پرسید : چند تا دوست پسر داشتی ؟

وات برادر تو سلام کردن بلد نیستی بیشوور با این ادبت این همه خاطر خواه داری [سر به دیواار کوبیدن] خوب منم جواب دادم: این فوضولیا به تو نیمده !

اونم برگشت گفت : از این به بعد مر بوط میشه

منم برگشتم بایه مظلومیت خاصی که تو دردسر افتادم به پسر عموو بزرگم نگا کردم اونم سریع اومد پیشم گفت چیزی شده پات درد میکنه منم یه نگا به بهنام یه نیم نگا به امین بهنا موضوع رو گرفت گفت:پاشووو پاشوو باید بریم دکتر پات شیکسته

من: اره اره چقدرم درد میکنه

خلاصه پیچوندمش این ماجرای پارسال بود حدودا یکسال بود پسررو ندیده بودم تا همین پی روز داشتم با دوست جدیدم فائزه دوچرخه سواری میکرم که یهو پسره پیچید جلومون خدایا حالا ماها هم دوچرخه سواری افتضاخ با مخ افتادیم

پسره که احساس شرمندگی داشت اومد دستو بگیره من یهوو بلند شدم گفتم: وااای دوچرخه مال بهنام بود منو میکشه

امین که مونده بودم با این حال نزار به فکر دوچرخم خندش گرفته بود یهو اخمام رفت تو هم بهشگفتم مرتیکه پلشت براچی جلومون پیچیدی

هیچی دیگه دوچرخرو بلند کردمو با سرعت از صحنه دور گشتم:))))


ادامه‌ی نویسه ...

قضاوت

| شنبه ۱۴ مرداد ۹۶ ( ۶ دیدگاه ) ( ۲ لایک )


هر قدر سنم بیشتر می شود کمتر به قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت می دهم.


از این رو هر چقدر مسن تر می شوم بیشتر از  زندگی لذت  می برم ..

حذف کردن آدم ها از زندگیم به این معنی نیست که از آنها متنفرم !!

معنای ساده اش این است که برای خودم احترام قائلم ...

هر کسی قرار نیست به هر قیمتی تا ابد با من بماند ...

لطف بسیار بزرگی در حق خودمان خواهیم کرد اگر کسانی که روحمان را،

مسموم می کنند را رها کرده و به آرامش پناه ببریم ...

زندگی به من آموخت که هر اشتباهی تاوانی دارد،

و هر پاداشی بهایی ...

پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود ...



ادامه‌ی نویسه ...

بی تو با تو بودن

| چهارشنبه ۱۱ مرداد ۹۶ ( ۵ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

دلت که میگبرد

چشم هایت که تار می شود

بغضی که در گلویت بیداد میکند

بخاطر نداشت دستان اوست

اکر دست هایش مال توشود بازم هم

بغض دلتنگی میاید

باز هم چشمانت تار میشود

اگر او مال تو باشد چه وقت خوشحالی تا چه وقت از دستانش لذت میبری؟

ادامه‌ی نویسه ...

تغییرات غلط

| پنجشنبه ۵ مرداد ۹۶ ( ۴ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

خواستند

از عشق

آغوش و بوسه را

حذف کنند

عشق

از آغوش و بوسه

حذف شد...



ادامه‌ی نویسه ...

زندگی بخند

| چهارشنبه ۴ مرداد ۹۶ ( ۵ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

سلام زندگی خوبی نه نرو خواهش می کنم بزار حرفمو بزنم چرا اینقدر بد شدی چرا در دوران خوشی زود میری ولی تو غما نمیگذری زندگی صبر کن اینقدر عجول نباش بیا با هم دوست باشیم بیا مثل دو تا ادم منطقی در راستا هم قدم برداریم زندگی خیلی زود داری مامان بابامو پیر میکنی نکنه  واسه مامان بزرگ بابا بزرگام نقشه کشیدی ؟صبر کن دارم حرف میزنم.

زندگی ترو به خدا میسپارم تا زود از من و اطرافیانم نگذری زوود دلسرد نشی:|

چرا اینقدر تلخ شدی کمی شیرین باش کمی لبخند :))

اها ببین چقدر بهت میاد افرین همیشه لبخند بزن^_^

 

ادامه‌ی نویسه ...

خدا را بنگر

| سه شنبه ۳ مرداد ۹۶ ( ۳ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

یه حرفایی رو نمیشه گفت و نمیشه نوشت وبه سختی میشه شنید ،باید گوشامونو کنار قلب ادما تیز کنیم و معرفتشونو بشنویمو حس کنیم .

بعضیا هر بار تپششون یه معنا داره ..... هربار نگاهشون یه حس.

شنیده ی قلب بعضیا میشه فروغ را همون توی جاده زندگی،جاده پرجست وخیززندگی که همراستای ابی اسمان است که مارا در وجودش پرواز میدهد تا به فرزانگی برسیم بعضی وقتا کنار بعضی ادما بودن روحی را در وجودمان می دهد که رنگ رنگ زندگی را در رنگین کمان هفت رنگش معنی میکند.

زندگی پر از پستی و بلندی ،سختی و اسانی .فرازونشیباست.

زندگی من زندگی من باشادی اش با سختی و خوشی اش با تلخی سپری شده .

کاش در سختی ها پستی ها و نشیب هامان سایه ی خدای بالای سرمان بنگریم

عجرتان با خدا

ادامه‌ی نویسه ...

اتاق

| سه شنبه ۲۷ تیر ۹۶ ( ۵ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

هیجامثل خونه ادمِ نمیشه این جمله رو مطمِنن زیاد شنیدید

قبلنا من از خونه فراری بودم خونه هرکی مهمونی میرفتیم شبش گریههههه که من میخوام ینجا بمونم

ولی الان کاملا برعکسه هرجا برم شب باید تو خونه توی اتاق خودم روی تخت خودم باشم

منو اتاقم خیلی باهم رفیقیم وقتی من بیحوصله ام اتاقمم تغغیر حالت میده میشه شبیه جنگل ولی وقتی خوشحالم میشه اتاق

به نظرم هرکیو میخوای بشناسی بروو اتاقشو ببین

ادامه‌ی نویسه ...

گریم میاد

| شنبه ۲۴ تیر ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۱ لایک )

از بی معرفتب ادما   گریم میاد

از سردی ادماییی که خیلی باهاشون گرمی   گریم میار

از تعصب بیجای ادما   گریم میاد

از خوب بودن زیادی عزیزانم وقتی طرف قدر نمیدونه    گریم میاد

از این دنیا بدم میاد

خدایا این دنیات خیلی کثیفه حالم داره بد میشه حالا بازم  گریم میاد

ادامه‌ی نویسه ...

مشکی

| سه شنبه ۲۰ تیر ۹۶ ( ۳ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

لباس مشکی شلوار مشکی موهم مشکی چشام مشکی لاک مشکی چچه تیپ خوبی برای مهمونی امشب مناسبه

قبلنا از مشکی بدم میومد 4 سال پیش سرویس خوابمو سفید با تک گل صورتی گرفتم فوقالعاده لووس

الان حالم ازش بهم میخوره 2 سال پیش گوشیمو سفید گلد گرفتم

انقدر ازش متنفر شده بودم دادم بابام برام بجاش یه لب تاپ مشکی گرفت گوشیم مشکی فقط

افسرده نیستم ولی از رنگا دلسرد شدم

مشکی ادمو دلسرد نمیکنه میکنه؟


به نظرتون قالب وبلاگمومشکی کنم؟





احساسمیکنم از دنیا ذلسردم وقتی به ته دنیا فکر میکنم جز پوچی هیچی نمیبینم پس این همه دروغ دقل برا چیه؟ برا دنیایی که تهش پوچه :/

لطفا اگه فکر میکنید این دنیا پوچ نیست منو قانع کنید چون بشدت دلسردم

ادامه‌ی نویسه ...