File
۳۶۰ مطلب توسط «miss bell» ثبت شده است

خدیا دیگه نمیتونم

| پنجشنبه ۲ خرداد ۹۸ ( ۱ دیدگاه )

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ادامه‌ی نویسه ...

این حال بد حقمه

| سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ( ۳ دیدگاه ) ( ۶ لایک )

تقصیر خودم بود از اول نباید باهاش دوست میشدم دیدیم سر m چه بلایی اورد ولی بازم کنارش موندم راستش خیلی دوستش هم نداشتم نمیدونم چرا موندم شاید به خاط الهه بود یا شاید هم ترسیدم وقتی برم پیش شکیبا مثل قبل باهام دوست نباشه!

اون یه جوریه وقتی نمره من بالا تر از اون میشه خخوب اون ناراحت میشه یا وقتی بفهمه تایم درسیم از اون بیشتره اخماش میره توهم !

از یه طرف میگه از زهرا بدم میاد فک کنم روم کراش داره ! از یه طرف همش پیش زهراست 

من اصلا نمیدونم منوو دوست خودش میدونه یا نه! تقریبا 9 ماهه جدی پیش همیم و پارسال ذر حد معمولی بودیم

خب خوبی S اینه که وقتی باهاشی میخندی ولی اون بیش از حد اعتماد به نفس داره و حتی گاهی با حرفاش اعتماد به نفستو مباره پایین!

خب اون خوشگله تاحدودی و قد بلندی داره 

اقا مگه دست منه که قدم 160 !!!!!!!!!!! حالا نباید که اینقدر مسخرم کنه!

اون عجیب غریبه تاحالا همچین دوستی نداشتم

بعضی وقتا احساس میکنماصلا براش مهم نیستم 

روز اخر مدرسه ها قبل عید همو رو بقل کرد واقعا توقع داشتم منو هم که دوستشم بقل کنه و خدافظی کنیم! ولی نکرد !

الهه رو بقل کردا !! ولی منو نه!

نه اینکه محتاج مقل اون باشم تا وقتی 7DBMرو دارم ولی حالم بد شد

پشیمونم یه حرفایی رو براش تعریف کردم ، یه حرفایی باید بین خودمون بمونه ولی S همه رو به مامانش میگفت

خب خوبه ادم باب مامانش حرف بزنه ولی قرار نیست راز دوستتو بهش بگی!/

کاش از اول میرفتم پیش شکیبا و اون اکیپ باحالش که هر هفته کنسرت ارش و مسیحن:))))

میدونی اکیپش مثل خودمن هنوز بچه ان دنباله چرت و پرت نیستن

ولی الهه وs واقعا رفتاراشون رو مخه ادمه

الهه رو خیلی دوست دارم ولی امسال همه تصوراتمو از خودش بهم ریخت ، امسال خیلی ها اینکا رو کردن

واقعا دلم میخواد بازم پیش دوستای خودم باشم و با اونا حرف بزنم و بی منتتتتتتتتتتتتت!

---------------



ادامه‌ی نویسه ...

برادر جان

| دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ( ۸ دیدگاه ) ( ۶ لایک )

سلام  خوبید؟

نمیدونم سریال برادر جان رو میبیند یا نه!!

کاری به اصل موضوع سریال ندارم ولی توی سریال یه جوری میگن داداش یهجوری براشون سخته داداش راز داداش رولو بده !

یه جوری میگن دنیا ینی داداش اخرت خدا!!!!!

راستش من ندیدم برادری ندیدم!

داداش خودم که همیشه همه جا در حال ضایع کردن من بود 

داداشای بابام هم تا از لحاظ مادی و مالی هه چی اوکی بود ، خوب بودن وگرنه همش دعوا بود

که این اخریه هم همه چی تموم شد

راستش نمیدونم چه جوریه که ما ها غریب پرست بودیم 

جلو غریبع خودی رو خرد میکردیم

---------------------

اقا تو این ماه رمضونیه شب بخوابم صبح درس بخونم ؟ یا برعکس؟!

ادامه‌ی نویسه ...

دلم کبابه

| دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ( ۵ دیدگاه ) ( ۵ لایک )

دلمون کبابه واسه بابا هایی که این چند وقته کمرشون شکسته!

دلمون کبابه واسه بچه هایی که گشنه سر رو بالش میذارن !

دلمون کبابه واسه آرزو هایی رنگارنگشون که هنوز هم خیلی از ما ها خیلی راحت میتونیم ارزوشونو برآورده کنیم .

دلم کبابه از نگاه حسرت بارشون!

من میرم و هیچ کس نمیتونه مانعم بشه، میرم با تمام هر چه دارم و ندارم 

هرکسی هم مسخرم کنه برام مهم نیست

چون من عاشقم،احساس میکنم خدا چندین ساله این عشق رو تو وجودم گذاشته!

حتما آخرش قشنگ تموم میشه حتی اگه این آرزو باعث بشه من تا آخر عمر تنها باشم

خدایا امیدم به توعه💙🙏


ادامه‌ی نویسه ...

دشمنانت

| شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ( ۰ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

📝


به دشمنانت هزار بار فرصت بده با تو دوست شوند،اما به دوستانت یک فرصت هم نده دشمنت شوند،زیرا دوستانت جاىِ عمیقِ زخمهاىِ دلت را دقیق مى دانند...



👤آل پاچینو



ادامه‌ی نویسه ...

حال من هم خوب است تا حدودی

| شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ( ۵ دیدگاه ) ( ۵ لایک )

سلام
میخوام حرف بزنم یه عالمه
حالم خوبه !
امشب نامزدیه مهدی همون که تمام عاشقنه های وبلاگمو برا اون مینوشتم
خیلی ناراخت نیستم راستش شاید همون ادم غلط که تو زندگیم اومد باعث شد من فراموشش کنم
دیگه چادری نیستم ! از اولش هم اشتباه بود، منو چه به چادر؟!
اون ادم غلط 1 ماه گم شده  خوب نگران بودم که چی شده دوستاش هم چرت و پرت میگفتن ، مثلا میگفتن از کشور قاچاقی خارج شده و....
منم گوشیمو جمع کردم و اون نمیتونست به من زنگ بزنه فقط اینستا داشتم و بس که اونم از اینستا رفته بود
خلاصه بعد مدت ها گوشیمو گرفتم تو واتساپ بهش پیام دادم 
کلی دلتنگ بودیم گفت رفته انکارا تا با وکیلش حرف بزنه الان هم ایرانه و دوستش منو سرکار گذاشته

-------
عزیزترین ادم زندگیم شکست خورد برا اولین بار وارد رابطه با ادمی شد که ،پسره لاشی بود...........
خیلی حالش بده همش گریه میکنه
پسره تواولین قرارشون...........................................
خدایا ببخشش و بهش همون پاکی و نجابتو برگردون:(
نمیدونم چی بگم اروم بشه 
بگید چی بگم من بی تجربه ام

فعلا:)))
 

ادامه‌ی نویسه ...

بیاید کمی حرف بزنیم^_^

| چهارشنبه ۲۸ فروردين ۹۸ ( ۸ دیدگاه ) ( ۶ لایک )

سلام حالتون چه طوره چه خبرا؟

تعریف کنید ببینم دنیا دست کیه؟!^_^

دلم تنگ شده

راستی شبیه آنه شرلی شدم حنا گذاشتم داغااان شده هاااا😂😂

ادامه‌ی نویسه ...

عید امسال

| يكشنبه ۱۸ فروردين ۹۸ ( ۱۴ دیدگاه ) ( ۷ لایک )

سلام به بیانی های عزیز!

عیدتون مبارک باشههه ایشالا امسال بهترین سال زندگی تون باشه^_^

خب خب امسال من سال رو با آبله مرغون شروع کردم و جای دشمنانتون خالی سوختم و درد کشیدم

حالا اشکال نداره ایشالا از این به بعدش رو میترکونم و حسابی درس می خونم

تمام چیزایی که قراره منو از درس دور کنه کنار گذاشتم 

فقط یه چیز بگم یخ نفر بود که گفتم فک میکنم عاشقش شدم

کشک بود از اون آدم متنفرم

حتی از خودم هم عصبانیم که بهش یه ذره رو دادم

خدا منو ببخشه چون دیگه تکرار نمیکنم 

ادامه‌ی نویسه ...

مامان خوبم

| دوشنبه ۶ اسفند ۹۷ ( ۱۴ دیدگاه ) ( ۸ لایک )

مامان میدونی تو لجباز ترین و خرف گوش نکن ترین دختر دنیا رو داری

اما همین دختر لجباز تنها جای امن دنیا براش همین آغوش توعه تنها جایی که بدون قضاوت اطرافیان با ارامش گریه میکنه ، میخنده..

مامان اما تو بهترینی همیشه بودی شاید خیلی لفظی بهم محبت نکنیم انا تو با رفتارات نشانم دادی چقدر عاشقمی ..

مامان خیییلییی دوست دادم❤

ادامه‌ی نویسه ...

خب خب

| چهارشنبه ۵ دی ۹۷ ( ۸ دیدگاه ) ( ۵ لایک )

1حالم خوبه همه چی اوکی شد تقریبا

2امتحانا شروع شده و من مریض شدم پنجشنبه مسابقه بودم و اینقدر هوا سرد بود مریض شدم

و الان مامان و بابام هم مریض شدم:)))

ودقیقا مثل هممیم فقط من دوساعت زود تر مریش شدم و علاعم و من زود تر دارم بعد اونا:()

3خب مسابقه دوم شدم 800 متر

4یک هفتس باشگاه نرفتم:/

5اعتماد به نفسم دوباره بالا رفته و یه جورایی یاد گرفتم چه حوری باشم

زیادی خاکی بودن هم خوب نیست

و اینکه قول میدم زود به زود بیام:))

کریسمس مبارک:))))))))))))))))))))

ادامه‌ی نویسه ...

از همه متنفرم

| شنبه ۱۷ آذر ۹۷ ( ۶ دیدگاه ) ( ۹ لایک )

احمق منم !
اعتماد کردم  به تو اره به تو ، تویی که گفتی خواهرمی گفتی کنارمی
اما تنهام گذاشتی عابرومو بردی
قول دادی !
قول دادی که نگی ولی گفتی اونم به همه
من چقدر احمقم که باز به تو اعتماد کردم و سعی کردم یادم بره دوسال پیش با من چیکار کردی
من چقدر ساده ام
چقدر تنهام!
چقدر احساس ضعف میکنم
خدایا خسته شدم
خسته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دلم یه دوست میخواد همجنس خودم !
از جنس سادگی

ادامه‌ی نویسه ...