دیشب رفتیم خونه مامان جونم ایمان فیلم ترسناک (انابل۲) آورده بود خلاصه اولش من گفتم آقا من که نمی بینم من جنبش و ندارم  بعد دیگه اینقدر ایمان سمج بازی در آورد دیگه رفتیم تو اتاق برقا رو خاموش کردیم منو ایمان و محمدو زهرا  محمد رو تخت نشسته بود  منو زهرا رو مبل نشسته بودیم ایمان هم رو زمین نشسته بود نامرد کنترل دستش بود جاهایی که خواهر جنی میومد صداشون زیاد میکرد🤤🤤 خلاصه من محو فیلم بودم و دست زهرا رو محکم گرفته بودم یهو عمو مهدی محکم درو باز کرد من چنان جیغ بنفش کشیدم که هنوز گلوم میسوزه  اره دیگه اینقدر ترسیدیم زهرا شب اومد خونه ما خوابید البته ما که صبح خوابیدیم تا صبح تو تراس نشسته بودیم تازه یه چیز مزخرف کشف کردیم اتاق مهدی (عشق سابق)روبه روی اتاق منه ینی میری تو تراس میبینیش اینم شانس گند من

______________________________________________________________

بل آشپز میشود 

اگه دستور پنختشو خواستید در خدمتم😂😂😂