File

چالش

| چهارشنبه ۸ شهریور ۹۶ ( ۱۰ دیدگاه ) ( ۵ لایک )

اگه شده حتی واسه یه لحظه ، با خودتون فکر کنین اگه 100 میلیارد دلار داشتین ، چیکار میکردین ؟

برگرفته شده از وبلاگ

Alireza

باید بگم یه بار همچین چیزی گذاشته بودم ولی یه کی از دوستان دعوت کردن و من هم به احترام از ایشون میذارم

خوب من اگه اینقدر پول داشتم زمین هشت بهشتو میساختم

یه خونه خونه 400 متری توی برج کامرانیه (طبقه 22)میگرفتم بعدش هم میرفتم سیستان بلوچستان وطبق ارزوم به همه یبچه های بی سرپرست کمک  میکردم و اونجا زندگی میکردمو بهشون میرسیدم

_________

من مثل بقیه دوستان اینقدر مهربون نیستم که کل پولو بدم به نیازمندا من اول خودم بعد دیگران

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامست

ادامه‌ی نویسه ...

تصوراتم

| چهارشنبه ۸ شهریور ۹۶ ( ۳ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

زمانی که تو را دیدم تمام تصوراتم نابود شد

تصوراتی که از دوران بچگی درذهن ساخته بودم

جلوی چشمانم اتش گرفت و سوخت

در کودکی از دنیا برایمان گفتن از انسانیت از عشق از ایمان از مهربانی

اما .. اما....

تو ادم بودی ولی انسان نه...!!

تو عشقت جزء هوس و شهوت هیچ نبود!!

تو باایمان ترین بی ایمان شهری

توجواب مهربانی را با بدی دادی

تازه فهمیدم دنیا پر است از ادمایی مثل تو!!!

ادم هایی که ظاهر و باطنشان فرق داشت !!

ادم هایی که دست دوستی می دادند ولی....

تو که حتی برای چندرقاز، هزار ادم رو زیر خاک کردی

بگووووو به من بگوووو در اون دنیا در درگاه پروردگارت چه میگویی؟؟؟

بگووو چگونه می خواهی اتش جهنم را تحمل کنی؟؟؟؟

بگوووووووو.......

لعنتی بگوووو اسم تو را چه بگذارم..

تو ادمی،نه!!!!! حیف اشرف مخلوقات

تو حیوانی،نه!!!!حیوان هم روح دارد

پس تو کی هستی لعنتی

تو از جنس خدایی!!!!!!!!!

نههههههههههه

تو ارز شیطان هم پست تری نامرد

مگه اون بچه چیکار کرده بودکه تاوانش این بود

از ادمای این شهر میترسم

خدایا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دلم برایت تنگ است

خدایا میشه بغلم کنی!!؟؟

ادامه‌ی نویسه ...

cheshaye to

| دوشنبه ۶ شهریور ۹۶ ( ۱۴ دیدگاه ) ( ۴ لایک )




ادامه‌ی نویسه ...

خداحافظ تا مدتی

| شنبه ۴ شهریور ۹۶ ( ۸ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

سلام به همه

دیروز ماکان بند توی برج میلاد دیدار گذاشته بود !!من نرفتم چون باغ بودم!!!:((((

البته باید بگم خیلی ناراحت شدم که نرفتم چون از شانس بابام من همیشه طرفدار خواننده های خارجی بودم مثل (ادل ،لیام،سلنا،بورونمارس)و این اولین بار بود یه خواننده توی ایران رو دوست دارم و البومشو خریدم  !

ولی بابا قول داد اولین کنسرتش منو ببره!!

کیا رفتن برج میلاد دیروز؟؟؟

______________

خوب دوستان به دلایلی مثل درس و اثاث کشی و...

من تا چند وقت نیستم ترو خدا قطع دنبال نکنید

زوووود زووو میام قول!!

اگه ما بین کارا وقت اضافه داشتم میام سر میزنم

دوستون دارم

ادامه‌ی نویسه ...

(رمز خواستید بگیدsara ashvan)

| چهارشنبه ۱ شهریور ۹۶ ( ۲ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

صدای خودمو با صدای اشوان میکی کردم

مامانم دوروزه داره به من میخنده شما ها هم بخندید ولی مسخرعه نکنید!!

امید وارم خوب بخندید :دی


      

 



ادامه‌ی نویسه ...

روز پزشک مبارک

| چهارشنبه ۱ شهریور ۹۶ ( ۸ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

اگر پزشک هستی دیگر متعلق به خودت نیستی
اگر متعلق به خودت هستی دیگر پزشک نیستی
(شادروران دکتر قریب)

“مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی بدان که زندگی می کنی “
روز پزشک بر تمام پزشکان و دانشجویان پزشکی که قدم در این راه گذاشته اند مبارک باد

 

ادامه‌ی نویسه ...

مشکلات من روانی

| سه شنبه ۳۱ مرداد ۹۶ ( ۹ دیدگاه ) ( ۶ لایک )

بله همونجور که عنوان رو خوندید بنده یک روانی هستم از کجا همچین حرفی میزنم :

دو هفته پیش به دلیل معده درد شدید رفتیم پیش متخصص داخلی دکتر بعد از معاینه و در مان گفت دختر تون به شدت عصبی و استرسیه( خیلی برای مامانم خنده دار بود چون توی کل فامیل من از همه اروم ترو صبور ترم)باید ببریدش روانشناس[شت] مامان اون روز زیاد جدی نگرفت و از اونجایی که دل درد من دوبرابر شد رفتیم پیش متخصص گوارشو اونجا بود که دکتر گفت باید بره پیش روانپزشک ،روانشناس نمی تونه کاری کنه (راستش خودمم نمی دونستم تا این حد وضعم خرابه)

خلاصه از دکتر که برگشتیم مامان سریع تلفن به دست اول به بابا زنگ زد و امار داد بعد به خاله بعد به مامانی خلاصه الان فقط خواجه حافظ شیرازی خبر نداره( بعضی وقتا فکر میکنم مامانم باید بره توی شبکه خبر استعدادشو داره)خلاصه بابا که از سرکاربر گشت ازاون موقع تاحالا دارن با من حرف میزنن که چه مشکلی داری دخترم ما پدر مادرتیم به بکوو(وااای خدا)

مامان گفته یا میای بریم پیشرانشناس یا اینرنت توی خواب ببینی(مامان همیشه دست روی نقطه ضعف من میزاره)من از روانشناس جماعت متنفرم نمیرم اقا جان زوور که نیست

-------------

می خوام برای اولین بار از مشکلاتم که چرا خودخور شدم حرف بزنم

فکرکنم گفته بودم دوسال پیش عاشق شده بودم !! بله درسته!! گفتم فراموش کردم ولی ضربه روحیشو که خوردم( باید اضافه کنم از نظر همه یفامیل سارا یه دختر قوی و قلدر و ارومو صبوره و اصلا نمی دونه احساس چیه؟؟! کاملا برعکس من یه دختریم که هرکی به من بگه تو گریم میگیره بله درسته تاحالا خیلی کم پیش میاد جلو کسی گریه کنم من اینقدر وابستگی عاطفی دارم که خدا میدونه ولی شبی هم که وجود داره تنهایی هم وجود داره  )

واز وقتی که اتفاقات زیادی برام افتاد حرف واسه گفتن زیاد داشتم مامانم پای نصف حرفام نشست ولی بقیش چی مهماش چی !! مامان فکر میکنه همه حرفامو بهش می زنم !!

اما خیلیاش توی دلم میمونه و خروار میشه

من پیش روانشناس نمیرم چون داییم روانشناسه تازه رده بالاش اینه!!!واای به حال بقیه!!

دکتر نمیرم همین که قیافم خیلی ارومه بسه چند وقت دیگه مامان یادش  میره

ولی من ..........

اصلا مهم نیست

مرسی که به درد دلم گوش دادید

ببخشید اگه حالتون بد شد

ادامه‌ی نویسه ...

ماکان. بند

| دوشنبه ۳۰ مرداد ۹۶ ( ۴ دیدگاه ) ( ۵ لایک )



ادامه‌ی نویسه ...

فریدون مشیری«دست»

| دوشنبه ۳۰ مرداد ۹۶ ( ۵ دیدگاه ) ( ۲ لایک )

از دل و دیده،گرامی تر هم آیا هست؟ 


دست


آری، ز دل و دیده گرامی تر : دست!


زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،


بی گمان دست گران قدرتر است.


هرچه حاصل کنی از دنیا، دستاوردست!


هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،


دست دارد همه را زیر نگین


سلطنت را که شنیدست چنین؟!


شرف دست همین بس که نوشتن با اوست!


خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.


در فروبسته ترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی،


بارها بر سر خود بانگ زدم: هیچت ار نیست مخور خون جگر،


دست که هست


بیستون را یاد آور، دستهایت را بسپار به کار،


کوه را چون پرِ کاه از سر راهت بردار


وه چه نیروی شگفت انگیزیست،


دست هایی که به هم پیوسته ست


به یقین، هرکه به هر جای در آید از پای


دست هایش بسته ست... 


دست در دست کسی،


یعنی: پیوند دو جان


دست در دست کسی،


یعنی: پیمان دو عشق


دست در دست کسی داری اگر،


دانی، دست، 


چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست،


لحظه ای چند که از دست طبیب،


گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد،


نوشداروی شفابخش تر از داروی اوست


چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دست،


پرچم شادی و شوق است که افراشته ای


لشکر غم خورد از پرچم دست تو شکست


دست، گنجینه ی مهر و هنر است:


خواه بر پرده ی ساز، 


خواه در گردن دوست، 


خواه بر چهره ی نقش،


خواه بر دنده ی چرخ


خواه بر دسته ی داس،


خواه در یاری نابینایی


خواه در ساختن فردایی


آنچه آتش به دلم می زند، اینک، هردم سرنوشت بشرست،


داده با تلخی غمهای دگر دست به هم


بار این درد و دریغ است که ما،


تیرهامان به هدف نیک رسیدست،ولی


دست هامان، نرسیدست به هم... 




#فریدون_مشیری




ادامه‌ی نویسه ...

ماکان بند...

| دوشنبه ۳۰ مرداد ۹۶ ( ۴ دیدگاه ) ( ۴ لایک )

میدونم ماکان بندو دوست ندارید اما به خاطر من که دوسش دارم گوش بدید^_^



ادامه‌ی نویسه ...

یه سوال ؟!

| يكشنبه ۲۹ مرداد ۹۶ ( ۱۵ دیدگاه ) ( ۳ لایک )

اگر امروز شما یک جایزه یک میلیارد تومنی برنده میشدید چیکار میکردید؟؟؟


خیلی دوست دارم بدونم!!


من خیلی کنجکاوم فقط کنجکاو بله!!!


زوود بگیدا؟؟؟!!!


ادامه‌ی نویسه ...