خیال هایم در لحظه ای برایم واقعیت شدن خیال های واقعی اما خیالی

میدانستم خیال است اما انقدر واقعی بود که ارامش از دست رفته ام برگشت

صدای خنده هایش مرامست میکرد دوستش داشتم ، صدایش کم کم محو میشد دست هایش را از اغوشم باز کرد

یک لحظه دنیایم تار شد داشت دوور میشد دنبالش دویدم اما .................رفت..........................