از عمو هام (بجز عمو علی) و بابا بزرگمو مامانجونم(پدری) متنفر شدم این حجم از بدی رو نمی تونم تحمل کنم

اخه شما اگه بابا ی من نبود هیچی نبودید حالا شاخ شدید

چند وقت بود عموم هی بدی بابامو به مامانم میگفت انگار حسودیش میشد مامان بابام با هم  خوبن  (اخه زنش یه جوریه)

بابام باهاش دعوا کرد بهش گفت :دوست داری من زنمو طلاق بدم اره ؟ تو اینجوری راحت میششی؟؟؟؟؟

-------------------------------

برعکس خانواده مادریم فرشته ان من عاشق باباییمم ،رابطمون خیلی عاشقانس اینقدر قربون صدقه هم میریم 

مامان مامانم خیلی گوش شنوا داره برعکس مامانه بابا که فقط گیر میده!!

خدایا این حس تنفر رو از من دو رکن

---------------------------

خدایا دست مامانم زوود خوب بشه :)

دلم میخواد با یکی حرف بزنم اینقدر بگم بگم تا خالی شم

تو دلم گفتن وویس بفرستم براتون ولی از شانس مریض شدم صدام شبیه خروس شده

به نظرتون بگم