بله همونجور که عنوان رو خوندید بنده یک روانی هستم از کجا همچین حرفی میزنم :

دو هفته پیش به دلیل معده درد شدید رفتیم پیش متخصص داخلی دکتر بعد از معاینه و در مان گفت دختر تون به شدت عصبی و استرسیه( خیلی برای مامانم خنده دار بود چون توی کل فامیل من از همه اروم ترو صبور ترم)باید ببریدش روانشناس[شت] مامان اون روز زیاد جدی نگرفت و از اونجایی که دل درد من دوبرابر شد رفتیم پیش متخصص گوارشو اونجا بود که دکتر گفت باید بره پیش روانپزشک ،روانشناس نمی تونه کاری کنه (راستش خودمم نمی دونستم تا این حد وضعم خرابه)

خلاصه از دکتر که برگشتیم مامان سریع تلفن به دست اول به بابا زنگ زد و امار داد بعد به خاله بعد به مامانی خلاصه الان فقط خواجه حافظ شیرازی خبر نداره( بعضی وقتا فکر میکنم مامانم باید بره توی شبکه خبر استعدادشو داره)خلاصه بابا که از سرکاربر گشت ازاون موقع تاحالا دارن با من حرف میزنن که چه مشکلی داری دخترم ما پدر مادرتیم به بکوو(وااای خدا)

مامان گفته یا میای بریم پیشرانشناس یا اینرنت توی خواب ببینی(مامان همیشه دست روی نقطه ضعف من میزاره)من از روانشناس جماعت متنفرم نمیرم اقا جان زوور که نیست

-------------

می خوام برای اولین بار از مشکلاتم که چرا خودخور شدم حرف بزنم

فکرکنم گفته بودم دوسال پیش عاشق شده بودم !! بله درسته!! گفتم فراموش کردم ولی ضربه روحیشو که خوردم( باید اضافه کنم از نظر همه یفامیل سارا یه دختر قوی و قلدر و ارومو صبوره و اصلا نمی دونه احساس چیه؟؟! کاملا برعکس من یه دختریم که هرکی به من بگه تو گریم میگیره بله درسته تاحالا خیلی کم پیش میاد جلو کسی گریه کنم من اینقدر وابستگی عاطفی دارم که خدا میدونه ولی شبی هم که وجود داره تنهایی هم وجود داره  )

واز وقتی که اتفاقات زیادی برام افتاد حرف واسه گفتن زیاد داشتم مامانم پای نصف حرفام نشست ولی بقیش چی مهماش چی !! مامان فکر میکنه همه حرفامو بهش می زنم !!

اما خیلیاش توی دلم میمونه و خروار میشه

من پیش روانشناس نمیرم چون داییم روانشناسه تازه رده بالاش اینه!!!واای به حال بقیه!!

دکتر نمیرم همین که قیافم خیلی ارومه بسه چند وقت دیگه مامان یادش  میره

ولی من ..........

اصلا مهم نیست

مرسی که به درد دلم گوش دادید

ببخشید اگه حالتون بد شد